?قضاوت
? قصه ای کوتاه اما عبرتی برای همه …
یکی از صالحان همسایه ای داشت که خیلی گناهکار بود ، فاسق بود و شراب می نوشید …
هنگامی که این مرد گناهکار فوت کرد مردم آمدند و از مرد صالح خواستند که بر او نماز جنازه بخواند ..
مرد صالح سر باز زد و گفت : این مرد بسیار گناه کار و فاسق است چگونه بر او نماز بخوانم ؟من چنین نمی کنم ..
اما در آن شب مرد صالح خواب عجیبی دید !
او مرد فاسق را در بهشت دید !! و دید که آنجا دارد نماز می خواند .!
مرد صالح از خواب بیدار شد و دیوانه وار به سوی منزل همسایه رفت ، از همسر مرد گناهکار پرسید : شوهر تو چه کار خوبی می کرد ؟
زن گفت : هر کاری می کرد ، اما سبب آن چه به خاطرش در بهشت بوده کاری است که همیشه انجام می داد و بر آن پایبند بود و آن اینکه هر هفته یتیمان منطقه را جمع می کرد … سپس به آنها می گفت :
«برای عمو دعا کنید بلکه خداوند او را ببخشد
?چند نکته در این داستان هست که باید به آنها توجه کنیم
✅نکته اول ؛
هیچکدام از کارهای خوبتان را کوچک نشمارید و بر آن پایبند بمانید ، شما نمی دانید کدام عمل شما را به بهشت می برد !
✅✅ واما نکته دوم؛
در مورد ظاهر دیگران قضاوت نکنید شاید آنها هم برای خود اندوخته ای دارند
که نزد خداوند عظیم است ..
✅✅✅و نکته آخر ؛
منظور از داستان این نیست که شراب خوار گناه نکرده و یا این گناهان را اگر انجام دهید مشکلی نیست …بلکه هدف
قضاوت نکردن ما در مورد دیگران است ، خود را قاضی نکنیم ..
┏┅❧"""✾""""✾"""❧┅┓
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات