بهار آمده است
باید خدا را بردارم
بگذارم در کوله پشتی،
ببرم یک گوشه ی دنج،تنهایی…
یکی یکی آرزوهایتان را بگویم
بعد در چشمانش خیره شوم،بگویم:
از فکرت هم بیرون بینداز که من
دستِ خالی از اینجا می روم،
من می دانم تو تمامِ آرزوها را براورده می کنی
اما
بیرونِ این چهارگوشِ تنهایی من و تو
خیلی ها دارند خدایی می کنند
می دانی که چه می گویم ؟
دل می شکنند و آخرش می گویند
عزیزم! خدا نخواست
دل خوش می کنند و میانه ی راه می گویند:
خدا دلت را خوش کند من که بنده ای بیش نیستم !
و می روند
و می شکنند
من که می دانم تو همه ی این ها را می دانی
من که می دانم بغضت از برایِ بی وفایی من و همه ی من هاست
اما تو بیا و خدایی کن
و کوله پشتیِ مرا
پر کن از آرزوهایِ زیبایشان
بهار آمده است
خدایا !
عیدی می خوام
اگر موفق شدید به کسی خیانت کنید،
آن شخص را احمق فرض نکنید..
بلکه بدانید او بیشتر از آنچه لیاقت داشته اید به شما اعتماد کرده .!.
گفتم: پشیمون نیستی ؟
گفت: حالا دیگه نه !
گفتم : آخه این چیزی نبود که تو میخواستی …
گفت : “هیچ وقت نذار کسی که منتظر باختنت بوده ، بفهمه که باختی ! شاید یه زمانی نمی خواسته شکست بخوری … ولی الان فقط می خواد ثابت کنه که بیشتر از تو راست می گفته !
میفهمی ؟ این مردم وقتی بگن تَهِ این جاده مرگه ، اگه نمیری سرخورده میشن !
اون بیرون وایسادن که مردنت رو ببینن ، بعدش با دلسوزی تمام به همه بگن بهش گفته بودم میمیره و گوش نکرد !
هیچ وقت پشت سرت و نگاه نکن ، چیزایی میبینی که زندگیت رو سخت میکنه .!. “
غمگین نباشید …
چرا که خوشبختی میتواند
از درونِ تلخترین روزهای زندگی شما
زاده شود. . . .
باورکن در تقدیر هر انسانی معجزهای
از طرف خدا تعیین شده
که قطعاً در زندگی
در زمان مناسب نمایان خواهد شد….!
یک شخص خاص …
یک اتفاق خاص …
یا یک موهبت خاص …
منتظر اعجاز خدا در زندگیات باش
بدون ذره ای تردید …
نوروز، از نفسهای معتدل بهار میتراود و در سفره گلدار هفت سین دمیده میشود؛ سفرهای که در آن ماهی قرمزی، تکرار تازه زندگی را میان تنگ کوچکی از آب گوشزد میکند.
نوروز، هفت سین را از بازار بهار میآورد و با سلیقه میچیند تا عشق را از پس گونههای سرخ «سیب»، هدیه کند، تا شمهای از بهشت را از لابهلای گلبرگهای «سنبل»، به ارمغان آورد. حالا برکت را در طعم پر از شیرینی و گندم «سمنو» میتوان چشید.
میتوان با گیسوان شانه خورده سبزهای جوان که تکهای از طبیعت را به خانه آورده، طراوت را دسته کرد و دانه دانه «سکههای نو» را که در کنار سفره برق میزنند و بوی عید میدهند، در دستهای کودکانه کاشت تا شوق معصوم کودکی، در باغ چشمشان بشکوفد.
پابهپای شگفتیهایی که در این دایره از هم پیشی میگیرند، آنچه در نگاه نافذ انسان آرمیده است، به بلندای رتبه خویش برمیخیزد و کتاب طبیعت را تنها در قاب کوچک پنجره ورق نمیزند و هفت سین سفره دل را به سنبل و سیب و سبزه و… خلاصه نمیکند تا هفت «سلام» آسمانی از معجزه بیان، نص قرآن به سرای سینهاش میهمان شود؛ میهمانی که در سنت ایرانی ـ اسلامی، بالانشین رواق سینههاست:
«سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبِّ رَحیمٍ»
درودی است که از جانب بیهمتا خداوند، ارسال میشود؛ بیآنکه واسطهای پیامآور این محبت باشد.
«سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ»
برکت و سلام در پرده شبهایی است که به بیداری دل، زنده میداریم تا تولد سپیده، افق را چراغانی کند.
«سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ»
«سلام» و «رحمت» خداوند جاری است تابنده بر نوح؛ او که سکان کشتی رسالت را رو به سمت ساحل توحید، به دست گرفت.
«سَلامٌ عَلی إِبْراهیمَ»
و ابراهیم که برای شکستن شرک، مجسمههای سنگی را تبر زد.
«سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ»
و موسی که از کفر و بهانههای بنیاسرائیل، نبوتش را به ستوه نیامد و هارون که حق برادری را به جای آورد.
«سَلامٌ عَلی آلِ یاسینَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ»
«سلام» و «رحمت» خداوند بر «آل یاسین» و جامعه انبیا، رسولان حقیقت که امانتدار الهام الهی بودند تا فطرت پرستش را از حوالی لانه بتها و بیراهه مکاتب و جهل و خرافات دور سازند.
*****
آخرین نظرات