|خانه|تماس |ورود
لطـــفا جای خدا تصمیم نگیریم
ارسال شده در 24 فروردین 1396 توسط رقيه بخشي قشلاق در یا حسین

?قضاوت

? قصه ای کوتاه اما عبرتی برای همه …

یکی از صالحان همسایه ای داشت که خیلی گناهکار بود ، فاسق بود و شراب می نوشید …

هنگامی که این مرد گناهکار فوت کرد مردم آمدند و از مرد صالح خواستند که بر او نماز جنازه بخواند ..
مرد صالح سر باز زد و گفت : این مرد بسیار گناه کار و فاسق است چگونه بر او نماز بخوانم ؟من چنین نمی کنم ..

اما در آن شب مرد صالح خواب عجیبی دید !
او مرد فاسق را در بهشت دید !! و دید که آنجا دارد نماز می خواند .!
مرد صالح از خواب بیدار شد و دیوانه وار به سوی منزل همسایه رفت ، از همسر مرد گناهکار پرسید : شوهر تو چه کار خوبی می کرد ؟

زن گفت : هر کاری می کرد ، اما سبب آن چه به خاطرش در بهشت بوده کاری است که همیشه انجام می داد و بر آن پایبند بود و آن اینکه هر هفته یتیمان منطقه را جمع می کرد … سپس به آنها می گفت :
«برای عمو دعا کنید بلکه خداوند او را ببخشد

?چند نکته در این داستان هست که باید به آنها توجه کنیم

✅نکته اول ؛
هیچکدام از کارهای خوبتان را کوچک نشمارید و بر آن پایبند بمانید ، شما نمی دانید کدام عمل شما را به بهشت می برد !

✅✅ واما نکته دوم؛
در مورد ظاهر دیگران قضاوت نکنید شاید آنها هم برای خود اندوخته ای دارند
که نزد خداوند عظیم است ..

✅✅✅و نکته آخر ؛
منظور از داستان این نیست که شراب خوار گناه نکرده و یا این گناهان را اگر انجام دهید مشکلی نیست …بلکه هدف
قضاوت نکردن ما در مورد دیگران است ، خود را قاضی نکنیم ..



┏┅❧"""✾""""✾"""❧┅┓

دوســــــــت لایـــــــــق
ارسال شده در 24 فروردین 1396 توسط رقيه بخشي قشلاق در یا حسین

#شعر

?گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
?گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود

?گاهی بساط عیش خودش جور میشود
?گاهی دگر تهیه بدستور میشود

?گه جور میشود خود آن بی مقدمه
?گه با دو صد مقدمه ناجور میشود

?گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
?گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود

?گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
?گاهی تمام شهر گدای تو میشود

?گاهی برای خنده دلم تنگ میشود
?گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود

?گاهی تمام آبی این آسمان ما
?یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود

?گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
?از هرچه زندگیست دلت سیر میشود

?گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
?گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود

✍ قیصر امین پور

مادر که نباشد بهشت زیر پای پــــدر است
ارسال شده در 21 فروردین 1396 توسط رقيه بخشي قشلاق در یا حسین

باﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ، ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻩ !
ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ !
ﺑﺎﺑﺎ !…
ﺑﺎﺑﺎ !…
ﺑﺎﺑﺎ !…

ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻢ :
ﺑﺎﺑﺎ ! ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ…
ﺑﺎﺑﺎ ! ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ داشته باشم ﺑﻬﺶ ﻧﻖ ﺯﺩﻡ !
ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯﺵ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪﻡ :
ﺑﺎﺑﺎ ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩیم ﺍﺯمون ﻣﯿﭙــﺮﺳﯿﺪﻥ :
ﺑــﺎﺑــﺎﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻣـﺎﻣــﺎﻧﺘﻮ؟!
میگفتیم : ﻫﺮ ﺩﻭﺗﺎﺷﻮﻧﻮ !
ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﻧﻪ !
ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ !
ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﺪﻭﻣﻪ؟
ما ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ میگفتیم :
ﻣﺎﻣﺎﻧــﻮ !
ﺑﯿــﭽﺎﺭﻩ ﭘﺪﺭ ! ﻟﺒــﺨﻨﺪ تلخی ﻣﯿﺰﺩ ﻭ …
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﺟﻠــﻮﯼ ﻫﻤﻪ !
ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﻔﻬــﻤﯿﻢ ﭘــﺪﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ
ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ ﺗــﺎ ﺯﻥ ﻭ بچش ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷــﻦ …
.
ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ …
ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ رﻭﯼﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ ﺑﺎ دیده ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩﭘﯿﺮ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ،
ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و درعوض غذا را به دهان پدر میگذاشت …
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ پدر ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ،
ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ،
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ
ﻭ ﻋﯿﻨﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ تمیز و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ …
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ آنان ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!
ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ
ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ:
ﭘﺴﺮ… ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ نمیکنی ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ باقی ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟!
ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ، فکر نمیکنم ﭼﯿﺰﯼ باقی گذاشته باشم!
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :
خیر ﭘﺴﺮم. اشتباه میکنی. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ!
پسر با تعجب پرسید: چه چیز را؟!
آن مرد پیر گفت: تو ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ…
ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ باقی گذاشته ای…
و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ!
.
کاش سوره ای به نام “پدر” بود که این گونه آغاز میشد:
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت…
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت،
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست …
.
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﺮﭼﯽ ﺳﺎﻻﺭﻩ ﻫﺮﭼﯽ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻨﺎم ﭘـــــــﺪﺭ
زنده باد همه ی پدران در قید حیات
و شاد باد روح تمامی پدران عزیز سفر کرده

پــــــــدرانه
ارسال شده در 21 فروردین 1396 توسط رقيه بخشي قشلاق در یا حسین

پیشاپیش روز این بزرگ های آسمونی مبارک . . .
…
دخـتــَــر کـه بــاشی
میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ
آغــوش گــَرم پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی
کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و
دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی
دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه
هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی
چه بـاشه چـه نبــاشه
قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته

لیــــاقت جــــایگاه انـــــسان
ارسال شده در 18 فروردین 1396 توسط رقيه بخشي قشلاق در یا حسین

گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود،
بدنبال کسی می گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد.
لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد.
گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است !

وقتی به فرد نالایقی خدمت می کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی
گاهی اشتباهمان در زندگی این است که به برخی آدم ها جایگاهی می بخشیم که هرگز لیاقت آن را ندارند .!.

  • 1
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 54

آخرین نظرات

  • ریاحی  
    • ریحـانه اصـفهـان
    در برای زنان سرزمینم
  • رضــــا در از ملت ........به ریاست محترم جمهوری جناب آقای روحانی
  • رضــــا در از ملت ........به ریاست محترم جمهوری جناب آقای روحانی
  • سلیمان در باید تأسف خورد...
  • ستاره مشرقي  
    • ستاره مشرقی
    در قدیما
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در دانشگاهها را تعطیل کنید
  • یادگاری  
    • یادگاری
    • عطر چفیه ها
    • وبلاگ حضرت زینب سلام الله علیها یزد
    در دانشگاهها را تعطیل کنید
  •  
    • پل هوایی
    در دلم شب یلدای بچی گیمو می خواد
  • ستاره مشرقي  
    • ستاره مشرقی
    در دلم شب یلدای بچی گیمو می خواد
  •  
    • بهارسمنان
    در دلم شب یلدای بچی گیمو می خواد
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در 16میلیون جنگ طلب
  •  
    • بهارسمنان
    در 16میلیون جنگ طلب
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در غیورزنان مردان
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در عباس آقا مدافع حرم دی
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در لابدزنان آمریڪایی چادری هستن
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در عاشقانه های درگوشی
  • مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر  
    • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر
    در ارادت به زینب وحسین چگونه است با قمه یا دفاع ازحــــرم
  • بانوی مدافع حجاب  
    • کلید بهشت
    • بانوان مهدوی
    در لبیک یا حسین
  • مدرسه حضرت فاطمه (س) سقز  
    • حضرت فاطمه (س) سقز
    در دخـــتران ســـرزمیـــنم ایــــران
  • خادم المهدی  
    • فاطمیه سرابله
    در بصیــرت شنـــاسی

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

افسرجنگ نرم

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان